حمید قهوهچیان
جایگاه حقوق در زندگی امروز کجاست و اگر بخواهیم به عمومی کردن ادبیات حقوقی بپردازیم کدام قرائت از حقوقی یاریمان خواهد کرد؟ و از آن مهمتر یک ژورنالیست حقوقی به کدام مبانی باید تکیه بزند؟ ژورنالیسم حقوقی فرزند نسل سوم حقوقی است. این نسل معتقد است که حقوق نه در متن قانون و حاشیه نویسیهای آن، بلکه در تعامل میان رشتهیی و درون رشتهیی آن است. نسلی که دلیل حیاتش، نه استفاده از واژگان تخصصی و سخت بلکه در تعاملش با جامعه، اقتصاد و مشکلات فرهنگی آشکار میشود. اینبار حقوق، نه تنها حاشیهنشین و منفعل نیست، بلکه رویکردی فعال داشته و خواستار نقش بیشتری در تبیین مسائل انسانی و مشارکت در تفکر سیستمی است. در چنین سیری، حقوق دیگر توجیهگر روابط نیست، بلکه روند ساز میشود و این سرآغاز تفکر مبارکی است که یکی از فرآوردههای آن، ژورنالیسم حقوقی خواهد بود.
دکتر محمد راسخ، استاد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی، در سال 1378 و در مقالهیی که در مجله پژوهش حقوق و سیاست منتشر شده مقاله مهمی در این زمینه نگاشته است. در این مقاله به مسائل مختلف و البته ذهنسوزی اشاره شده که مطالعه آن بر هر دانشجوی رشته حقوق و البته هر حقوقدانی لازم و کارساز است. ایشان در این مقاله ضمن تاکید بر اهمیت حقوق در زندگی بشر معاصر، به ویژگی میان رشتهیی آن اشاره کرده و سپس به تشریح نسلهای حقوقدانانی که در این عرصه فعال بودهاند، پرداخته است. وی نسل اول حقوقدانان را مدون نامیده است. نسل اول یا مدونان قانون پایهگذاران قوانین هستند که قانون اساسی و قوانین پایهیی را در کشور تدوین کردهاند. نسل دوم را میتوان نسل شارح نام گذاشت. این نسل عمدتا به شرح و بسط نظام حقوقی و میراث بر جای مانده از مدونان پرداخته و ادبیات گرانسنگی را در عالم حقوق ایران به وجود آورده است. نسل دوم هنوز در نظام و فکر حقوقی کشور حضوری پررنگ و فعال دارد. بعد از سپری کردن این دو نسل، نوید پیدایش نسل سوم حقوقی داده شده که نظریهپردازان حقوقی هستند. تکیه گاه این نسل، روششناسی ویژهیی است که این نسل در نظریهپردازی خویش باید به آن متوسل شود. از این رو مباحث حقوقی باید «میان حقوقی» و «میانرشتهیی» باشند. راسخ سر نامعرفتی یا فنی شدن حقوق در دوران معاصر را نادیده گرفتن طرح چنین مباحثی میداند.
در قسمت دوم مقاله، راسخ وضعیت نامطلوب را به محتوای نظریه و تحلیل حقوقی نیز تسری میدهد و علت آن را چنین معرفی میکند که اساسا نظام حقوقی مدرن آنگونه که باید وارد زندگی جمعی نشده و به این جمعبندی میرسد که نه نظام و نه فکر حقوقی مدرن در ایران بومی نشده، از این رو حرکتهای موجود را به منزله خوابگردی معرفی کرده است. راسخ سپس به ضرورت و تعریف «نظریه حقوق» میپردازد و در توصیف نظریه حقوقی میگوید نظریه حقوقی دربرگیرنده بررسیهای تحلیلی و نظری درباره موضوع یا موضوعاتی از حقوق است ولی همه این بررسیها به ضرورت، فلسفی نیستند و میتوانند دربرگیرنده نظریههای تاریخی، جامعه شناختی، روانشناختی، مردم شناختی یا اقتصادی حقوقی باشند. وی نظریههای فلسفی حقوقی را به دو دسته اصلی فلسفه حقوق و فلسفه حق تقسیم میکند.
راسخ روششناسی و حوزههای نظری فوقالذکر را زمینه ساز نسل سوم حقوقی معرفی کرده که نسلی معرفت اندیش یا نظریه پرداز است، به این معنا که به حقوق به مثابه موضوعی نظری و جزیی از معارف بشری مینگرد. از دید این نسل، حقوق بدون سیراب شدن از دادههای تاریخی، تجربی و برهانی آن معارف، قادر نخواهد بود احکام، رویهها و نهادهایی را ساماندهی کند که به نحو کارآمد پدیدهها و روابط موجود در حیات جمعی انسان را تمشیت کنند. |