ممکن است دختری خواهان ازدواج با شخصی باشد اما پدر او به هر علت اجازه ازدواج را به وی ندهد در این موارد دختر میتواند با مراجعه به دادگاه اجازه ازدواج خود با دیگری را تحت شرایطی اخذ کند طبق قانون مدنی ایران «نکاح دختر باکره، اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد، موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند، اجازه او ساقط شده و در این صورت دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج کند و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام کند» البته این مورد در قوانین ایران خیلی باب نیست اما در صورتی که این مورد بروز کند، مانند پرندهای که در ادامه در آن بیشتر خواهید خواهند، قانونگذار راهکارهای قانونی پیشبینی کرده است
ممکن است دختری خواهان ازدواج با شخصی باشد اما پدر او به هر علت اجازه ازدواج را به وی ندهد. در این موارد دختر میتواند با مراجعه به دادگاه اجازه ازدواج خود با دیگری را تحت شرایطی اخذ کند. طبق قانون مدنی ایران: «نکاح دختر باکره، اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد، موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند، اجازه او ساقط شده و در این صورت دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج کند و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام کند». البته این مورد در قوانین ایران خیلی باب نیست اما در صورتی که این مورد بروز کند، مانند پرندهای که در ادامه در آن بیشتر خواهید خواهند، قانونگذار راهکارهای قانونی پیشبینی کرده است.
شروع دعوا
خواهان دادخواستی به خواسته اجازه ازدواج دختر به علت مجهولالمکان بودن پدر خود تنظیم کرده و پس از ابطال تمبر دعوای غیرمالی و با انضمام دلایل خود یعنی کپی مصدق شناسنامه تقدیم مجتمع قضایی دادگاههای خانواده کرده است.
این پرونده پس از ثبت در مجتمع قضایی از طرف معاونت مجتمع به یکی از شعبات خانواده مستقر در آن مجتمع برای رسیدگی ارجاع شده است و مراتب تکمیل پرونده توسط مدیر محترم دفتر تایید و به نظر ریاست دادگاه میرسد. طبق دستور ریاست مجتمع، دفتر با تعیین وقت جلسه رسیدگی، طرفین را دعوت میکنند و نسخه ثانی و ضمایم دادخواست به خوانده ارسال میشود.
خواهان در دادخواست خویش چنین عنوان میکند: «اینجانب با داشتن 21 سال سن و شرایط و موقعیت شرعی و قانونی آمادگی کامل برای ازدواج دارم و فردی که از هر جهت با من هم کفو است، برای ازدواج از من خواستگاری کرده است. نظر به اینکه عقد نکاح دایم منوط به رضایت پدر است که مدتی است غایب و مجهولالمکان است. نام همسر آیندهام جواد میباشد. به این ترتیب مستندا به ماده 1044 قانون مدنی تقاضای رسیدگی را خواستارم».
رسیدگی دادگاه
به علت مجهولالمکان بودن خوانده(پدر دختر)، وقت دادرسی و دادخواست و ضمایم آن به تجویز ماده 73 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی از طریق نشر آگهی در روزنامه کثیرالانتشار ابلاغ میشود و به درخواست خواهان این عمل انجام میشود. در وقت مقرر جلسه دادگاه تشکیل شده و خواهان حاضر است، اما خوانده با وجود ابلاغ قانونی در دادگاه حاضر نشده است. خواهان اظهار میکند که خواسته من به شرح دادخواست تقدیمی است. دادگاه طی دستوری اعلام میکند که دفتر طی شرح دستور به واحد مددکاری اعلام شود که از محل اقامت پدر خواهان و همین طور از وضعیت اجتماعی و اخلاقی «آقای جواد» تحقیق به عمل آمده و نتیجه را به این دادگاه اعلام کند.
تحقیق از گواهان
در این بین، جلسه دیگری توسط دفتر دادگاه تعیین میشود. در تاریخ 3/8/92 جلسه دادگاه تشکیل شده و خواهان حاضر است و اظهار میکند: «با توجه به اینکه موقعیت آبرویی و حیثیتی خانوادگی ما ایجاب نمیکند که مددکاران از همسایگان ما در مورد محل اقامت پدرم یا موقعیت نامزدم تحقیق کنند، به این ترتیب شهود خود را که داییهای من هستند و کاملاً آشنا به مسایل خانوادگی ما میباشند، به دادگاه آوردهام و از دادگاه تقاضای استماع گواهی گواهان را دارم. دادگاه نیز مبادرت به تحقیق از گواهان خواهان میکند.»
سه نفر به نامهای حسن، احمد و حسین بعد از سوگند خوردن که جز به راستی چیزی نگویند و تمام حقایق را بیان کنند، اعلام میکنند که «پدر خواهان مدتی است ناپدید شده و مدت 17سال است که در خارج از کشور در کانادا به سر میبرد و هیچ گونه ارتباطی با خانواده ندارد و شغل داماد نیز نمایندگی شیرآلات است و داماد مورد تایید خانواده خواهان است.»
دادگاه نیز با توجه به محتویات پرونده ختم رسیدگی را اعلام و به شرح زیر مبادرت به صدور رای میکند.
رای دادگاه
درخصوص دادخواست خانم «شقایق» به طرفیت آقای «نادر» به خواسته اجازه ازدواج بدون اذن ولی قهری به این توضیح که خواهان بیان داشته، خوانده، پدرش بوده و مدت 18 سال است، خانواده را ترک کرده و به جای نامعلوم رفته است و وی 21 سال سن دارد و دیپلم رشته کامپیوتر را اخذ کرده است و از دادگاه تقاضای اجازه ازدواج با نامزدم بدون اجازه پدرش را دارد.
خوانده از طریق نشر آگهی به جلسه دادگاه دعوت شده است، اما در جلسه دادرسی حاضر نشده و لایحهای هم ارسال نکرده است. دادگاه با توجه به اوراق و محتویات پرونده و استماع شهادت شهود خواهان، موقعیت اجتماعی و اخلاقی نامزد خواهان و مجهولالمکان بودن پدرخوانده و احراز هم کفو بودن نامزد خواهان با ایشان، به استناد ماده 1044 قانون مدنی به وی اجازه داده میشود تا بدون اجازه ولی قهری با نامزد خود آقای جواد با تعداد 240 عدد سکه بهار آزادی و هزینه سفرحج تمتع ازدواج دایم کرده و وقوع آن را در یکی از دفاتر ازدواج به ثبت برساند و دفاتر رسمی ازدواج نیز موظف به ثبت واقعه این ازدواج است.
رای صادره غیابی و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل واخواهی در همین شعبه و سپس ظرف 20 روز قابل تجدیدنظرخواهی در محاکم محترم تجدیدنظراستان تهران است».
رای صادره به خواهان در دفتر دادگاه ابلاغ میشود و برای ابلاغ به خوانده با توجه به مجهولالمکان بودن در روزنامه کثیرالانتشار آگهی میشود. پس از قطعی شدن دادنامه، خواهان تقاضای گواهی قطعیت به جهت ارایه به دفتر ثبت رسمی ازدواج میکند و حسب درخواست نامبرده گواهی قطعیت و اینکه اجرای آن بلامانع است را برای ارایه به دفترخانه صادر میکند.
تحلیل پرونده
ابتدا باید خاطر نشان کرد که منظور از هم کفو بودن دو طرف ازدواج، هم شان و منزلت بودن آن دو طرف است. در پرونده ملاحظه شد که وقت رسیدگی و رای صادره به علت مجهولالمکان بودن خوانده در روزنامه کثیرالانتشار آگهی شد. مستند قانونی این موضوع، ماده 73 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی است که مقرر میکند: «در صورتی که خواهان نتواند نشانی خوانده را معین کند یا پس از اخطار رفع نقص از تعیین نشانی اعلام ناتوانی کند، بنا به درخواست خواهان و دستور دادگاه مفاد دادخواست یک نوبت در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار به هزینه خواهان آگهی خواهد شد. تاریخ انتشارآگهی تا جلسه رسیدگی نباید کمتر از یک ماه باشد».
در این پرونده تمامی اقدامهای انجام شده از طرف مدیر دفتر و دادگاه، قانونی و درست بوده و دادگاه محترم به تمام وظایف و تکالیف خود در این خصوص عمل کرده و اقدامات لازم صورت داده است.
طرح دعوی از نظر شکلی و رسیدگی به آن از نظر شکلی و ماهوی به درستی صورت گرفته است.
با توجه به اینکه در قانون برای عقد دایم دختر اجازه پدر شرط است، به این ترتیب با توجه به مجهولالمکان بودن پدر خواهان و اینکه قانون این اجازه را داده و پیشبینی کرده است که دختر میتواند در صورت وجود شرایط قانونی لازم از دادگاه این خواسته را داشته باشد، بنابراین دادگاه پس از احراز شرایط و اینکه داماد نیز هم کفو خواهان بوده و شرایط لازم در این خصوص فراهم شده، اقدام به صدور رای کرده است.
در رابطه با این موضوع ماده 1044 قانون مدنی بیان میکند: «در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشد و استیذان از آنها نیز عادتا غیرممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی میتواند اقدام به ازدواج کند. ثبت این ازدواج در دفترخانه منوط به احراز موارد اجازه ازدواج در دادگاه خانواده میباشد».
دیدگاه خودتان را ارسال کنید