هر گاه دادگاه به تقاضای زن حکم طلاق را صادر کند چنانچه شوهر حسب اجرای حکم در دفتر طلاق حاضر نشود مراتب از دفتر طلاق به دادگاه اعلام در این صورت نمایندهای از دادگاه به دفترخانه معرفی و به نمایندگی از شوهر صیغه طلاق را جاری میکنند
هر گاه دادگاه به تقاضای زن حکم طلاق را صادر کند چنانچه شوهر حسب اجرای حکم در دفتر طلاق حاضر نشود مراتب از دفتر طلاق به دادگاه اعلام در این صورت نمایندهای از دادگاه به دفترخانه معرفی و به نمایندگی از شوهر صیغه طلاق را جاری میکنند.
طلاق در زمره غمانگیزترین پدیدههای اجتماعی است که آسیبها و مشکلاتی که زوجین و خانوادههای آنان قبل و پس از طلاق متحمل میشوند.
خداوند احکام مختلفی را پیرامون طلاق در قرآن کریم بیان و در این آیات تاکید به صلح و سازش و داوری کرده و نهایتا میفرماید چنانچه قصد جدایی از همسرانتان را دارید به شایستگی از آنان جدا شوید نه با جنجال و کینه توزی و عداوت، بنابراین طلاق امر مهمی است و نباید هر گاه مرد اراده کرد بتواند صیغه طلاق را جاری کند، بنابراین قانونگذار تشریفات خاصی را برای آن قرار داده است از جمله جاری شدن طلاق به صیغه طلاق و با حضور و شهادت دو مرد عادل و این امر در اختلافات خانوادگی پس از تلاش برای اصلاح ذات البین و ایجاد زمینه تفاهم بین زوجین و مراجعه به دادگاه خانواده (حتی در صورت توافق) صورت می پذیرد."سید علی شاه صاحبی"؛ وکیل پایه یک دادگستری در این زمینه به باشگاه خبرنگاران پاسخ میدهد.
موجبات انحلال عقد نکاح چیست؟هرکدام را به اختصار توضیح دهید.
عقد نکاح به سه طریق منحل و رابطه زناشویی قطع میشود:
1- طلاق 2- فسخ 3- بذل مدت
1- طلاق: شوهر در موارد نامحدود و زن در موارد محدودی که قانون برای او در نظر گرفته میتوانند با مراجعه به دادگاه خانواده تقاضای طلاق کنند.
2- فسخ: وجود بعضی از عیوب در زن یا شوهر موجب انحلال عقد نکاح و قطع رابطه زناشویی میشود بعنوان مثال ناتوانی جنسی در شوهر و یا جزام و زمینگیری در زن میتواند از موارد فسخ از طرف یکی از زوجین باشد.
البته استفاده از این حق برای زن و شوهر در صورتی است که از وجود این عیوب قبل از وقوع عقد مطلع نبوده باشد در غیر این صورت نمیتوانند از این حق علیه دیگری استفاده کنند و یا جنون از عوارضی است که اگر زودگذر نباشد هر چند که مستمر و یا ادواری ( به طور دورهای سالم و بیمار باشد) میتواند از موارد فسخ باشد.
البته ذکر این نکته ضروری است که چنانچه زن پس از وقوع نکاح نیز از جنون همسر خود مطلع شود میتواند از حق فسخ استفاده کند ولی شوهر از این حق محروم است.
اختیار فسخی که قانونا به زن و شوهر داده شده است فوری است. یعنی به محض آنکه یکی از طرفین از عیب طرف دیگر مطلع شد باید از این حق استفاده کند در غیر این صورت حق فسخ او از بین میرود و البته فوریت این حق نیز با توجه به عرف و عادت تعیین میشود.
3- بذل مدت: بذل مدت مختص نکاح منقطع یا غیر دائم (صیغه) است و شوهر میتواند هر وقت که مایل باشد باقیمانده مدت نکاح منقطع را به زوج ببخشد و یا به عبارتی بذل کند.
گاهی عقد نکاح خود به خود و بدون اقدامی از سوی زوجین منحل میشود مانند فوت یکی از زن و شوهر و یا ممکن است پس از عقد نکاح مواردی حادث شود که زن و شوهر به یکدیگر حرام شوند و در نیتجه عقد منحل شود بی آنکه زن و شوهر از حق فسخ استفاده کرده باشند مانند مواردی که زن و شوهر پس از عقد نکاح از اسلام خارج شوند .
تفاوت فسخ نکاح و طلاق چیست؟
فسخ و نکاح هر چند که از حیث داشتن عده یکسان بوده و تفاوتی با یکدیگر ندارند ولی از جهات بسیاری از احکام با هم متفاوتند که مواردی از آن در ذیل اشاره میشود:
در طلاق باید صیغه طلاق با تشریفات و بیان خاص اداء شود در صورتی که در فسخ نیازی به آن تشریفات نیست.
در طلاق شهادت دو مرد عادل ضروری است در حالیکه در فسخ نیازی به آن نیست.
طلاق چنانچه قبل از انجام زناشویی باشد زن حق مطالبه نصف مهریه خود را دارد در حالیکه در فسخ اصولا به زوجه مهریه ای تعلق نمیگیرد.
ارکان طلاق را نام ببرید.
برای وقوع هر طلاقی چهار رکن ضروری است:
1- شخص طلاق دهنده (شوهر)
2- شخص طلاق داده شده (زن)
3- صیغه طلاق که عبارت است از بیان آن با عبارت ویژه
4- شهادت دو مرد عادل.
در واقع عبارت مربوط به جاری کردن صیغه طلاق باید به نحوی ادا شود که دو شاهد مرد عادل هم زمان آن را بشنوند و برای هر طلاق باید صیغه جداگانهای جاری شود و ادای یک صیغه طلاق برای چند مورد هم زمان صحیح نیست.
هر گاه دادگاه به تقاضای زن حکم طلاق را صادر کند و در واقع شوهر را اجبار به طلاق کند چنانچه شوهر حسب اجرای حکم در دفتر طلاق حاضر نشود مراتب از دفتر طلاق به دادگاه اعلام در این صورت نمایندهای از دادگاه به دفترخانه معرفی و به نمایندگی از شوهر صیغه طلاق را بیان می کنند.
شخص طلاق دهنده باید چه شرایطی داشته باشد؟
برای جاری شدن صیغه طلاق، طلاق دهنده باید واجد چهار شرط باشد:
1- بلوغ : طلاقدهنده باید بالغ باشد و رشد جزء شرایط طلاق دهنده نیست بنابراین سفیه میتواند همسرش را طلاق دهد زیرا طلاق از امور مالی نیست که سفیه نتواند آن را به تنهایی انجام دهد و نیاز به اجاره ولی خود داشته باشد.(سفیه کسی است که اقدام او در امور عقلائی نباشد)
2-عقل : یکی دیگر از شرایط طلاقدهنده عقل است بنابراین دیوانه نمیتواند راسا همسر خود را طلاق داده و صیغه طلاق را جاری کند.
در این مورد سرپرست قانونی او با تصویب دادستان صیغه طلاق را جاری میکند و علت مداخله ولی یا قیم در طلاق دیوانه رعایت مصالح وی است.
3-قصد: طلاقدهنده باید بر مفهوم عبارتی که برای جاری شدن صیغه طلاق ادا میکنند آگاه باشد.
4- اختیار: طلاقدهنده باید در اجرای صیغه طلاق آزادی کامل داشته باشد بنابراین بیان صیغه طلاق از روی اجبار، تهدید و اکراه صحیح نیست.
انواع طلاق را نام ببرید و هرکدام را توضییح دهید.
صیغه طلاق به دو صورت جاری می شود:1-رجعی 2- بائن
1- طلاق رجعی
طلاق رجعی، طلاقی است که برای شوهر در مدت عده حق رجوع است این حق جزء اختیارات شوهر است و برای زن چنین حقی در نظر گرفته نشده است حق رجوع را با هیچ قراردادی نمیتوان از بین برد و شوهر نیز نمیتواند این حق را از خود ساقط کند.
رجوع مرد به زن تابع تشریفات خاصی نیست و با هر بیان و اقدامی که حکایت از رجوع کند انجام میپذیرد و زن هم به محض رجوع مکلف به انجام وظایف زناشویی است.
2- طلاق بائن
طلاق بائن که در بین مردم به طلاق خلعی معروف است طلاقی است که در زمان عده برای شوهر حق رجوع نیست.
موارد زیر طلاق بائن است:
1- طلاقی که قبل از زناشویی واقع شود.
2- طلاق زن یائسه(یائسه زنی است که به اقتضای سن که معمولا پنجاه سالگی است عادت زنانگی نمیبیند و زمان بارداری او به پایان رسیده است.)
3- طلاق خلع و مبارات، توضیحا اضافه میکند طلاق خلع طلاقی است که زن به لحاظ کراهت (بیزاری) از شوهرش با بخشیدن مالی به او طلاق میگیرد و طلاق مبارات طلاقی است که این بیزاری دو طرفه باشد ( زن و شوهر از هم بیزار باشند و میلی به ادامه زندگی نداشته باشد)
4- سه طلاق( یعنی سومین طلاقی که بعد از سه وصلت پی در پی بوجود آید.) طلاقهایی که از طرف دادگاه خانواده به تقاضای زوجه و بلحاظ عسر و حرج صادر می شود جزء در یک مورد (طلاق زوجه غایب مفقود الاثر) که رجعی است در بقیه موارد بائن است یعنی شوهر حق رجوع ندارد. زیرا رجعی بودن این گونه طلاقها با فلسفه وجودی دادگاههای خانواده و مفاد ماده 1130 قانون مدنی اصلاحی آبان 1370 منافات دارد .
دیدگاه خودتان را ارسال کنید